برهان

برهانهای که برای اثبات خداوند ارائه میشود جملگی نارسا و غیرقابل پذیرش است چرا که تمامی این براهین استوار بر پذیرش قبلی خداوند هستند. 

از طرفی آگاهی نسبت به خداوند مستلزم عینی کردن موضوع آگاهی است. بگونه ای که خداوند همچون شیئی قلمداد میشود و این یعنی خداوند بمثابه موضوعی عینی به هدفی برای تفکر ورزیدن بدل میگردد. و از چیزی غیر قابل تفسیر به موضوعی تبدیل میشود در کنار موضوعات عینی این جهان

تکنولوژی و جامعه مصرفی

در ادامه بحثی که دیروز مطرح کردم مایلم بحثی را آغاز کنم که نیاز به مبحثی جداگانه دارد پس ادامه بحث قبلی را ادامه میدهم. 

اما تکنولوژی مزایای نیز دارد. برجسته ترین مزیت تکنولوژی که موجب همزیستی مسالمت آمیز آدمیان شده است این است که در عصر حاضر آدمیان در مورد عقاید خود کمتر تن به درگیری میدهند و علت آن اینست که تکنولوژی در مورد عقاید قابل احترام آدمیان که ماهیتی ثابت و مطلق داشته است، شکل جدیدی از عقاید را که ماهیتی نسبی و سیال گونه به خود گرفته است را پشتیبانی می کند. در واقع تکنولوژی عنصر مدارا و بردباری را ترویج میدهد. چرا که سرمایه داری برای فروش محصولاتش نیاز به یک جامعه مصرفی دارد یک جامعه متحدالشکل که در آن مکانیزمهای تعبیه شده است که آدمیان بگونه ای مجبورآ همدیگر را تحمل کنند. به عبارتی یک جامعه مصرفی، جامعه ای یکدست است.

شهروند درجه یک

استفاده از تکنولوژی در عصر جدید شکلی دیگر به خود گرفته است به گونه ای که با کمترین تلاش و کوشش میتوان از مزایای آن بهره مند شد. 

در گذشته عوامل بسیاری در مسیر استفاده از تکنولوژی ایفاء نقش میکرد برای نهایی کردن هر کاری لحاظ کردن این عوامل ضروری مینمود این عوامل آدمها را در مسیری قرار میداد که مرتبط با همدیگر فلسفه مشترک کاری را پی بریزند.آدم عصر جدید یاد میگرفت برای نتیجه بخشی گروهی فکر کند و وجه اجتماعی خود را حفظ بکند و تن به تقسیم کاری بدهد که ضرورتش را جامعه از قبل مهیا کرده بود.او می آموخت برای به سرانجام رساندن هر کاری دیگران جزء جدایی ناپذیر آن کارند.اما با روند شتاب آلودی که تکنولوژی گرفته این عوامل کمرنگ شده و در اذهان مترادف با دلال و واسطه فرض شده است.این به رشد فردگرایی و خودمحوری انجامیده است و در سایه آن فرد تا وقتی اصالت دارد که به مثابه یک پدیده اجتماعی نمود یابد در واقع فرد معنایی ندارد هر آنچه هست "ما" هست در این چرخه آدمی با چیزی که تولید میکند شناخته میشود و دردآور آنکه با هر آنچه تولید میکند بیگانه است برای عرضه هر چه بیشتر این تولیدات مصرف بیشتر تبلیغ میشود به گونه ای که نیاز آدم جلوتر از خودش تعریف میشود که متناسب با این نظام عرضه و تقاضا باشد و در این قاب جامعه همچون یک ماشین مصرفی بزرگ تمام آرمانهای یک آنسان آزاده را میبلعد تا برچسب شهروند درجه یک را بر پیشانی اش بچسباند  و این شهروند درجه یک عامل مصرف را عامل خوشبختی میپندارد.